عین خوره به جانش افتاده بود. گلهای گلدان کنار پنجره را، باد، پرپر کرده بود اما ماهها بود که گلدان پر از آب راکد همانجا مانده بود؛ دستنخورده. برایش هم مهم نیست. چترش را از کنار مبل برمیدارد و آن را باز میکند. آن را بالای سرش نگه میدارد، میخواهد خیال کند هنوز بارانی هست که روی سرش ببارد، مثل همان شب. ترجیح میدهد همینجا، توی خانه و روی همین مبل بنشیند و گذشتهاش را مرور کند، مثل یک فیلم دوساعته ی محبوب آن را بارها از ابتدا تماشا کند، قبل از اینکه دیگر هیچ چیز یادش نمانده باشد. از همان شب شروع شد، زیر همین چتر و آن باران بیسابقه، همان لحظه ای که چشم دوخت به او، به رفتن و دور شدناش، و قلبش یک تپش جا ماند؛ دکترها گفتند ایست قلبی. از همان لحظه، فراموش کردن را آغاز کرد، از یاد بردنی آرام و پیوسته. در خاطرات گذشته فرو رفته که صدای زنگ در را میشنود. خشم، چون خون در رگهایش به جریان میافتد. که بود و چهکار دارد که جرئت کرده است مزاحمِ تماشای مهمترین سکانس خاطراتش شود؟ با اینکه هر روز، هزاران بار به تماشای همان سکانس تکراری مینشیند؛ همچنان توجیهی ندارد کسی. با خشم فرونخوردهاش، و بی اینکه چترش را از بالای سرش پایین بیاورد، غرولندکنان به سوی در میرود و تلاش میکند دوباره رشتهی افکار و خاطراتش را از همانجایی که پاره شده است، بدوزد. در را با عصبانیت باز میکند و درجا خشکاش میزند. زنی به سن و سال خودش، چهل-پنجاه ساله پشت در ایستاده. موهای خیساش روی صورتش ریخته و از بارانی قهوهایش و چتری که بالای سرش نگاه داشته آب میچکد. چترهایشان، لنگه ی یکدیگرند؛ تنها دو چتر ماهاگونی با لبه دوزی مخمل بژ در کل بریتانیا. باران، بی وقفه میبارد؛ مثل همان باران بی سابقه. دیگر لازم نیست برای بهیاد آوردن خاطرات تکه و پاره اش تلاش کند. پرت میشود به قلب حادثه.
رایت: هلو. من و شایا میخوایم نیم یور فیرو *دیس ایز آفیشال*
- ضبط. نه دیس ایز امتحان دیس ایز تمرینی * دیس ایز آفیشال قاچاقی*
- یس. قرنطینه ساکز.
- ویر بیچز.
+ وای دید یو تل امممم؟؟
- ایتس ااسسسسس ایتس آم گانا هیر ایت
- ایتس جاست می اند فیوچر رایتز
+ آل فیوچر رایتز ریزر. * شششش دونت *
- نوموخوام * +دو ایتتت *
- ای کنت ای فیل لایک ساموانز واچینگ آس * دونت واچ آسسس*۴۰ ثانیه شد
+ ویر نات واچبل
+ ویر بیچز *دونت تل ام اگنننن*
- ععععععع
+ ایتس جاست یو؛ایتس فیوچر رایتز
- اوکییی لایک
شی وود هو فورگات شی هز لایک ا مایند آف ا ماهی
بات ون یو سی ایت اگننن
شی وونت فورگت!
- دونت گت دیسترکتد بای الکاهال
( دت ایز
فور
هندز
نات
درینکینگ )
+ ایت ایز فور درینکینگ.
- شی ایز روزه.
دتس وای شی کنت درینک الکاهال
دتس د اونلی ریز*یه*ن*دود*
+ آی ویل درینک الکاهل فور افطار
* دینگ دیریرینگ دینگ دینگ دینگ دینگ دینگ دیریرینگ دینگ دینگ دینگ دینگ
بوف.*
* بووممم*
- دتس د ریزالت آف درینکینگ الکاهل
دونت گت درانک کیدز
(بوفففف هاهاهااا یور تعادللل)
- اوکی سامتینگ دفنتلی گات اوت آف کوک دررر
لت می *صدای هارپ*
*صدای کوک کردن حرفه ای*
- داز دیس سوند دایت؟
+ ایت سوندز لایک هارپ
+ وای دو وی تاک اینگیلیشششش؟؟
*-آم تایرد آف دیس شت*
- آم جاست اکتین ادونو هو تو کوک ا گیتار.
- آی جاست وانتد یو تو تینک لایک * او آی گات ایت لایک* ععع *ععاعع* ععع
- لت می
- اوکی لتس اوه دا چه صدای *عه داشت ضبط میکرد؟* یه.
* دینگ دیریرینگ دینگ دینگ دینگ دینگ*
- ریدم
* دینگ دیریرینگ دینگ دینگ دینگ دی. *
-ععععع عووونونونننااووا
+اهن اهن
(همراهی اصوات نامفهوم در تقلید صدای گیتار ناکوک)
+ برداشت شیشم
- ایتس جاست وان ضبط
+ ناه.
* دینگ دیریرینگ دینگ دینگ دینگ دینگ دینگ دیریرینگ دینگ دینگ دینگ دینگ
بووووووومممممم *
- دونت لععععفففف
+ از وقتی بشون گفتی ما بیچیم من خندم گرفت.
- دی ویل نو وی ار نات بیچز ون وی *یهههه* لایک پلی ان امیزینگ سانگگگگ *اههههه*
+ برداشت هفتممم
- دهم
+ هفدهم
دت بیمزه جوک
- نو دت وازنت ا جوووک شی ریلی منت دت *آی نووو*
شی منت دت فرام هر هارت
+ *هفففدهم.*
- هیهی
*دینگ دیریرینگ دینگ*
نه
دوباره بگو هفدهم درحالیکه داری میگی هفدهم من شرو کنم
* دینگ دیریرینگ دینگ دینگ دینگ دینگ*
*هفففففف دَهم*
* دینگ دیریرینگ دینگ دینگ دینگ *وای دویو دو دتتتتت* دینگ دینگ دیریرینگ دینگ*
.
*ای کن*
.
*لفت رویینز د مسترپیس*
- ایت واز گویینگ گووودددد
+ ار یو کریزی اور سامتین؟ برداشت هش دهم
.
.
.
اند دی مید ایت.
خوب شد که اونروز چکمه پوشیده بودم،ولی یادته آخرین تماست از کی بود؟
حداقل راستشو بهم گفت،ولی تاحالا یه حرف راست از اون آدم شنیدی؟
خوب شد براش بهانه اوردم گفتم اونور خیابون یه ماشینه زده به یه دوچرخه سوار وگرنه ولم نمیکرد،ولی نمیدونم چرخش کجای راه پنجر شد.
خوب شد دوچرخه سوار فقط دوتا پاش شکستو سرش اسیب ندید، به نفع هممونه .
خوب شد صدای آمبولانسو از پشن تلفن شنید،وگرنه دیگه هیچوقت نمیتونست رکاب بزنه.
خوب شد کارمون به دعوا نکشید،حیف شد که یادش رفت قطع کنه.
اشکال نداره من که خودمو میزنم به خریت،ولی واسش بد تموم میشه.
خوب شد بخاطر تصادف ترافیک شده بود،ولی چی فکر میکردن آدمایی که گیر افتاده بودن توی ترافیک پشت سرش.
حالا که بافاصله کنارش وایساده بودم فک کنم حالش بهتر بود،وگرنه خون روی چکمشو نمیشد با هیچی پاک کرد.
خوب شد خودم سوار دوچرخه نبودم،ولی "خودم"باهاش برگشتم خونه.
خوب شد نفهمیدن من باهاشم آخه من تو شرایط اینطوری هول میشم بهانه های الکی میارم،وگرنه نفسش از ترس بند میومد.
درست نمیفهمم چی میخواد بهم بگه درد نمیذاره خوب حرف بزنه،ولی حداقل حرفامو تا ته شنید.
خوشبحالش. منو داره درد اون دوتا پای شکستشو تموم کنم.ولی شاید منو نبخشه که چکمه هاش خونی شدن،شایدم ینفر توی راه سوارش کرده باشه.
درباره این سایت